vasael.ir

کد خبر: ۱۵۳۶۵
تاریخ انتشار: ۰۳ آذر ۱۳۹۸ - ۱۹:۰۳ - 24 November 2019
حجت الاسلام والمسلمین ارسطا / ۱

فقه سیاسی | نگاه سیستماتیک به مسئله امربه معروف و نهی از منکر در نظام اسلامی

وسائل ـ حجت الاسلام والمسلمین ارسطا گفت: مقصود از جریان قدرت در جامعه این است که در جامعه دو طیف افراد وجود دارند؛ اشخاص و یا دستگاه‌‏هایی که صادر کننده اوامر و نواهی هستند؛ دوم اشخاص و دستگاه‌‏هایی که از آن اوامر و نواهی تبعیت و اطاعت می‏‌کنند. به جریان صدور اوامر و نواهی از سویی و اطاعت و فرمانبری از سوی دیگر، جریان قدرت در جامعه اطلاق می‌‏شود. بر این اساس جریان قدرت در جامعه وابسته به دو عنصر و طبقه است، طبقه فرمانروا و طبقه فرمانبر.

به گزارش خبرنگار وسائل، حجت الاسلام والمسلمین ارسطا در فقه سیاسی| نگاه سیستماتیک به مسئله امربه معروف و نهی از منکر در نظام اسلامیجلسه اول درس خارج که در مسجد امام سجاد (ع) پردیسان برگزار شد، اهمیت موضوع بحث «الامر بالمعروف و النهی عن المنکر» را مورد بررسی قرار داد و گفت: وجه اول اهمیت مسئله امر به معروف و نهی از منکر ارتباط آن با فقه سیاسی است؛ این مهم یکی از مسائل مهم و اساسی حوزه فقه سیاسی به شمار می‏ رود. با توجه به اهمیت فقه سیاسی در وضعیت فعلی جامعه شیعه و نظام سلامی، بحث و بررسی پیرامون مسائل آن نیز اهمیت فراوانی دارد.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم افزود: سیاست در اصطلاح حقوقی عبارت است از جریان قدرت در جامعه. در اصطلاح فقهی نیز، سیاست به «تدبیر امور» تعریف شده است. این هر دو تعریف، با یکدیگر تفاوتی ندارد، چه اینکه تدبیر امور همان جریان قدرت در جامعه است.

وی اظهار داشت: مقصود از جریان قدرت در جامعه نیز این است که در جامعه دو طیف افراد وجود دارند؛ 1) اشخاص و یا دستگاه‏ هایی که صادر کننده اوامر و نواهی هستند؛ 2) اشخاص و دستگاه ‏هایی که از آن اوامر و نواهی تبعیت و اطاعت می‏ کنند. به جریان صدور اوامر و نواهی از سویی و اطاعت و فرمانبری از سوی دیگر، جریان قدرت در جامعه اطلاق می ‏شود. بر این اساس جریان قدرت در جامعه وابسته به دو عنصر و طبقه است، طبقه فرمانروا و طبقه فرمانبر

عضو هیئت علمی دانشگاه پردیس قم در مورد نقش امر به معروف در حل معظلات کنونی جامعه خاطرنشان کرد: از دیگر وجوه اهمیت مسئله امر به معروف و نهای منکر، نقش اساسی و بنیادی این مسئله در حل معضلات و مشکلات کنونی جامعه است؛ چراکه امر به معروف اگر به درستی و با دقت انجام گیرد، می‏ تواند ابزاری مهم در راستای حل معضلات کنونی نظام بوده و به عنوان کلید حل مشکلات و معضلات حکومت مورد استفاده قرار گیرد؛ زیرا این مسئله حاوی مباحث مهمی از قبیل امور حسبیه است که رسیدگی به آنها بسیاری از مسائل و مشکلات جامعه را حل می‏ کند.


مشروح مطالب مطرح شده در این جلسه را در ادامه می خوانید

 

موضوع و وجوه اهمیت آن

موضوع بحث «الامر بالمعروف و النهی عن المنکر» است. این مسئله از وجوه مختلفی دارای اهمیت بوده، لازم است پیرامون آن به بحث و بررسی بپردازیم:

1) ارتباط موضوع با فقه سیاسی: وجه اول اهمیت مسئله امر به معروف و نهی از منکر ارتباط آن با فقه سیاسی است؛ چه اینکه این مهم یکی از مسائل مهم و اساسی حوزه فقه سیاسی به شمار می‏رود. با توجه به اهمیت فقه سیاسی در وضعیت فعلی جامعه شیعه و نظام سلامی، بحث و بررسی پیرامون مسائل آن نیز اهمیت فراوانی دارد. برای روشن شدن بحث به طور اجمالی به تعریف و تبیین فقه سیاسی پرداخته خواهد شد:

1.1. تعریف سیاست و فقه سیاسی

الف. سیاست: سیاست در اصطلاح حقوقی عبارت است از جریان قدرت در جامعه. در اصطلاح فقهی نیز، سیاست به «تدبیر امور» تعریف شده است. این هر دو تعریف، با یکدیگر تفاوتی ندارد، چه اینکه: تدبیر امور همان جریان قدرت در جامعه است.

مقصود از جریان قدرت در جامعه نیز این است که: در جامعه دو طیف افراد وجود دارند: 1) اشخاص و یا دستگاه ‏هایی که صادر کننده اوامر و نواهی هستند؛ 2) اشخاص و دستگاه‏هایی که از آن اوامر و نواهی تبعیت و اطاعت می‏ کنند. به جریان صدور اوامر و نواهی از سویی و اطاعت و فرمانبری از سوی دیگر، جریان قدرت در جامعه اطلاق می ‏شود.

بر این اساس جریان قدرت در جامعه وابسته به دو عنصر و طبقه است: طبقه فرمانروا و طبقه فرمانبر. چنانکه امیرالمومنین در نهج البلاغه به این دو طبقه اشاره فرموده است: «لابد للناس من امیر». در این فراز، مقصود از «ناس» همان طبقه فرمانبر است و مقصود از «امیر» طبقه فرمانروا.

خلاصه اینکه سیاست به معنای جریان قدرت در جامعه و تدبیر امور است.

ب. فقه سیاسی: بر اساس تعریفی که از سیاست ارائه شد، می‏توان فقه سیاسی را اینگونه تعریف کرد: «فقه سیاسی آن دسته از مباحث فقهی است که به جریان قدرت در جامعه می‏پردازد». یا به عبارت دیگر: «فقه سیاسی آن بخش از فقه است که به تدبیر امور جامعه می‏پردازد». مباحث و مسائل مربوط به ولایت فقیه، اجرای حدود، امور حسبه و ... از جمله این مباحث، مسئله امر به معروف و نهی از منکر است.

2) نقش امر به معروف در حل معظلات کنونی جامعه: از دیگر وجوه اهمیت مسئله امر به معروف و نهای منکر، نقش اساسی و بنیادی این مسئله در حل معضلات و مشکلات کنونی جامعه است؛ چرا که امر به معروف اگر به درستی و با دقت انجام گیرد، می‏تواند ابزاری مهم در راستای حل معضلات کنونی نظام بوده و به عنوان کلید حل مشکلات و معضلات حکومت مورد استفاده قرار گیرد؛ زیرا این مسئله حاوی مباحث مهمی از قبیل امور حسبیه است که رسیدگی به آنها بسیاری از مسائل و مشکلات جامعه را حل می‏کند. در مورد نسبت امر به معروف و امور حسبه، در اینده به صورت تفصیلی بحث خواهد شد. در اینجا اجمالاً به تعریف آن پرداخته می‏ شود:

2.1. امور حسبه: امور حسبه اموری هستند که: اولاً: شارع مقدس راضی به ترک و تعطیل آنها نیست و باید انجام پذیرد؛ و در صورت انجام نپذیرفتنف نوبت به امر به معروف و نهی از منکر می‏رسد؛ ثانیاً: متولی قهری ندارد[1] و ثالثاً: انجام آنها نیازمند مراجعه به قاضی و اقامه دعوا نیست.

3) ورود فقه شیعه به دوره «فقه اجتماعی»: از جمله وجوه اهمیت مسئله امر به معروف، ورود فقه شیعه به دوره‏ای جدید، در پرتو تاسیس حکومت و نظام اسلامی است که می توان از این دوره به عنوان «دوره فقه اجتماعی» یاد کرد.

در این دوره رویکرد فقیهان به مسائل و احکام فقهی، از حالت فردی، جزئی‏ و اتمیک به حالت اجتماعی، کلان و سیستماتیک تغییر می کند و در پرتو این تغییر رویکرد، مسائل و موضوعات تحت تاثیر قرار می‏گیرد. روشن است که لزوم پردازش نوین مسائل و احکامی که صبغه اجتماعی و سیاسی بیشتری دارند، به دلیل ضریب تاثیری که در جامعه و حکومت خواهند داشت، از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود. امر به معروف و نهی از منکر در زمره این دسته از مباحث سیاسی و اجتماعی فقه قرار دارد که باید مورد توجه  و تدوین نوین قرار گیرد.

تبیین فقه اجتماعی: در اینجا لازم است در مورد رویکرد اجتماعی به فقه (فقه اجتماعی) توضیح بیشتری داده شود.

فقه امامیه در طول تاریخ دارای نقاط عطف متعددی بوده که در این نقاط عطف، اتفاقات و تحولات بزرگی رخ داده است. به عنوان مثال، به چند نقطه عطف اشاره می ‏شود:

  1. نگارش النهایه و المبسوط شیخ طوسی(ره): از جمله نقاط عطف فقه امامیه، زمانی است که شیخ طوسی به نگارش کتاب «النهایه» اقدام کرد. شیخ در این اثر جملگی احکام فقهی شیعه را در یک جلد کتاب تدوین کرد. احکام موجود در النهایه به عنوان «اصول متلقات» قلمداد شده است؛ چنانکه آیت الله بروجردی بر این مهم تاکید کرده است. مقصود از اصول متلقات، احکام و اصولی است که مستقیماً از معصوم(ع) اخذ شده و به صورت فتوا ارائه شده و فقیه هیچ نوع اجتهاد و استنباطی حول آن انجام نداده است.[2] اصول متلقات فوائد بسیاری دارد که باید در جای دیگر پیرامون آن بحث کنیم.[3] در مقابل اصول متلقات، «تفریعات» قرار دارد که توسط فقها انجام پذیرفته است.[4]

سپس شیخ طوسی(ره) به نگارش «المبسوط» پرداخت و در 8 جلد، «فقه تفریعی» را بنیان‏گذاری کرده، فقه را وارد مرحله جدیدی نمود: یعنی فقه را از دوره «فقه اصول متلقات» به دوره «فقه تفریعی و اجتهادی» وارد نمود.

  1. تنویع احادیث: یکی دیگر از نقاط عطف و تحول فقه شیعه، در عصر علامه حلی(ره) رخ داده است که ایشان به «تنویع احادیث» همت گماشت. پیش از علامه حلی روایات در دو دسته معتبر و غیر معتبر دسته‏بندی می‏شد، اما علامه روایات را به چهار دسته تقسیم کرد: صحیح، موثق، حسن، ضعیف. این تقسیم بندی نیز به دلیل فوائد فراوانی که داشت، از اهمیت والائی برخوردار است.[5]
  2. سلطه اخباریان بر فقه شیعه: از دیگر نقاط عطف و تحول فقه شیعه، به دوره سلطه اخباریان بر فقه شیعه می‏توان اشاره کرد که حدود 200 سال به طول انجامید. در این دوره با علم اصول فقه مخالفت شدیدی شد، در مقابل آثار معتنابه و ارزشمندی همچون وسائل الشیعه و ... نیز به یادگار گذاشته شد.
  3. ورود فقه به عرصه سیاسی ـ اجتماعی: از جمله مهمترین نقاط عطف و تحول فقه امامیه، ورود فقه به عرصه سیاسی و اجتماعی در عصر انقلاب اسلامی است که می توان از این دوره به عنوان دوره فقه اجتماعی نام برد.

در دوره فقه اجتماعی، دو اتفاق مهم رخ داده است:

الف) تکثر و تعدد و فزونی سؤالات جامعه و حکومت از فقه و فقها؛

ب) مواجه شدن فقه با مباحث بنیادینی مانند: نظام سازی، مدیریت فقهی، رشته های جدید تخصصی (که هیچ محتواای مبتنی بر منابع و مبانی دینی پیرامون آنها تولید نشده است.

رخداد اول (تکثر سؤالات) را عموماً قبول داشته، متوجه اهمیت آن هستند، اما رخداد دوم (مواجه شدن با نظام سازی و مدیریت فقهی جامعه و ...) کمتر مورد توجه فقیهان و فقه‏پژوهان قرار گرفته است، در حالی که اهمیت آن به مراتب بیشتر از رخداد اول است.

هم اکنون شبهات فراوانی پیرامون ظرفیت نظام سازی از طریق فقه و نیز مدیریت جامعه بوسیله فقه وجود دارد.

در مورد رشته های تخصصی جدید نیز، مباحث فراوانی وجود دارد که مورد توجه قرار نگرفته است. به عنوان نمونه در عرصه اقتصادی، در بخش مربوط به انواع قردادها، صدها نوع قرار با عناوینی مختلف هم اکنون در جامهع و جهان وجود دارد که شاید اصلا نام آنها را نیز فقیهان و فقه پژوهان نشنیده‏اند. چندین سال پیش، در پژوهشی تعداد انواع قراردادها به بیش از 300 نوع شماره شده بود، که طبیعتاً، هم اکنون این عدد افزایش قابل توجهی داشته است، اما در فقه به بیش از چند نوع قرارداد، توجه نشده و نمی‏ شود!

در دوره کنونی فقه باید تمام این مباحث مورد توجه و اهتمام قرار گیرد.

لزوم اجتهاد فقهی و تخصص دانشی برای فقیهان

نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که: چه کسانی می توانند به این مباحث ورود کنند؟ پاسخ این است که: برای ورود به این عرصه‏ها دو شرط اساسی وجود دارد: 1) اجتهاد فقهی؛ 2) تخصص دانشی.

تخصص در شته ای که پیرامون آن می خواهیم کار فقهی انجام دهیم. مثلا اگر کسی می خواهد در حوزه اقتصاد و یا سیاست کار کند، باید علاوه بر توان اجتهاد و استنباط فقهی، از دانش اقتصاد و سیاست نیز آشنا باشد تا بتواند به درستی فقاهت اقتصادی و یا سیاسی انجام دهد.

شبهه: برخی توجیه می کنند که لازم نیست فقیهان، خود به شناسایی موضوعات جدید بپردازند و صرف پرسش از متخصصان این حوزه‏ها برای پاسخگویی کافی است!

در پاسخ به این شبهه نیز گفتنی است که: در عرصه ‏های تخصصی (مانند سیاست، اقتصادف فرهنگ و ...) ما با پدیده‏ ها و موضوعات پیچیده و در هم تنیده و سیستماتیکی مواجه هستیم که عموماً توسط غربی‏ها طراحی و تولید شده است. شناخت این موضوعات و نظامات، نیازمند دقت و عمق فراوانی است که علاوه بر فهم جزءجزء، باید به صورت سیستمی نیز مورد شناخت قرار گیرد و ارتباط بین اجزاء نیز باید مورد توجه و شناخت قرار گیرد و نسبت تمام اینها با مبانی دینی و فقهی سنجیده شود. این مهم صرفا از طریق توضحیات یک کارشناس حاصل شدنی نیست و باید فقیه متخصص در حوزه ای خاص (مثلا فقه اقتصاد یا فقه سیاست) خود علاوه بر اجتهاد فقهی، متخصص دانشی آن حوزه نیز باشد./422/422/ح

 

منابع:

[1]. متولی قهری، یعنی متولی‏ای که رضایت و عدم رضایت مولی علیه در ولایت متولی تاثیر ندارد و در هر صورت، متولی بر مولی علیه ولایت دارد، مانند ولایت پدر بر صغیر (البته اگر قاضی یا حاکم تشخیص دهند که متولی شرایط ولایت را ندارد و یا از دست داده، دیگر ولایت نخواهد داشت).

[2]. تفاوت اصول متلقات و فقه ماثور: تفاوت چندانی ندارد و تنها تفاوت‏شان در این است که در فقه ماثور، مطابق آن حکم، در منابع روایی، روایت وجود دارد، اما مابه‏ازاء اصول متلقات در منابع روایی، روایتی وجود ندارد و خود این اصول، کاشف از وجود روایتی است که به دلائل گوناگونی ماند از بین رفتن منابع روایی شیعه، به دست ما نرسیده است.

[3]. از جمله فوائد اصول متلقات، اهمیت یافتن شهرت و اجماع قدماء است. توضیح اینکه: بر اساس پذیرش اصول متلقات، شهرت فتوایی و اجماع فقهای متقدم، بیانگر وجود روایتی می باشد که به دست ما نرسیده است. به عنوان مثال صاحب جواهر(ره) در بحث تیمم، به نقل از محقق حلی(ره) گاه به روایاتی اشاره می‏کند که اثری از آن روایات در مجامع روایی کنونی نیست. معلوم می‏شود روایاتی در بین بوده که به دست ما نرسیده است.

[4]. قبل از شیخ طوسی، فقه شیعه به صورت اصول متلقات بوده است و کتبی مانند مقنع شیخ صدوق و مقنعه شیخ مفید و ... به صورت اصول متلقات می‏باشند.

[5]. فوائد مترتب بر این تنویع و تقسیم را در کتاب «المبانی الرجالیه» علامه ملاحظه فرمایید.

انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
14:54 - 1398/09/04
سلام
ممنون از تولید این خبر
خیلی بهره بردم
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
14:54 - 1398/09/04
متن خبر بسیار عالی و روان تنظیم شده است
ممنون
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
14:51 - 1398/09/05
با سلام از تولید این درس خارج خیلی ممنونیم
محمد
Iran, Islamic Republic of
14:21 - 1398/09/07
آیا معیار قرار دادن قدرت برای تعریف و تقسیم فقه سیاسی درست است؟
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۹ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۶:۲۳
طلوع افتاب
۰۶:۱۸:۴۸
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۲۵
غروب آفتاب
۱۹:۴۹:۲۲
اذان مغرب
۲۰:۰۷:۱۷